معرفی وبلاگ
و خداوند عشق را افرید تا عاشقان تنها نمانند و آن زمان که عاشق مي شوي و مي داني که عشقي هست و باور داري کسي که تو را دوست دارد و در آن شبهاي سرد و يخبندان با تو مي ماند.. در آن لحظات مي فهمي دوست داشتن چقدر زيباست ..... و آن زمان که کسي در فراسوي خيال تو نيست و تو تنهاي تنها در جاده هاي برهوت زندگي قدم مي زني تنها اوست که به تو آرامش خيال مي دهد.....
دسته
دوستای گلم
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 17521
تعداد نوشته ها : 31
تعداد نظرات : 9
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

 

پاییز را دوست دارم...

بخاطر غریب و بی صدا آمدنش

بخاطر رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش

بخاطر خش خش گوش نواز برگ هایش

بخاطر صدای نم نم باران های عاشقانه اش

 بخاطر رفتن و رفتن... و خیس شدن زیر باران های پاییزی

بخاطر بوی مست کننده خاک باران خورده کوچه ها

بخاطر غروب های نارنجی و دلگیرش

 بخاطر شب های سرد و طولانی اش

بخاطر تنهایی و دلتنگی های پاییزی ام

بخاطر پیاده روی های شبانه ام

           بخاطر بغض های سنگین انتظار

بخاطر اشک های بی صدایم

بخاطر سالها خاطرات پاییزی ام

بخاطر معصومیت کودکی ام

بخاطر نشاط نوجوانی ام

بخاطر تنهایی جوانی ام

بخاطر اولین نفس هایم

بخاطر اولین گریه هایم

بخاطر اولین خنده هایم

بخاطر دوباره متولد شدن

بخاطر رسیدن به نقطه شروع سفر

بخاطر یک سال دورتر شدن از آغاز راه

بخاطر یک سال نزدیک تر شدن به پایان راه

بخاطر غریبانه و بی صدا رفتنش

پاییز را دوست دارم، بخاطر خود پاییز

و من عاشقانه پاییز را دوست دارم...

 

دسته ها : عاطفی
1:22 بعد از ظهر

تموم خاطراتت یادم میاد

یاد اون روز که دلت میگفت منو میخواد

اگه تو نمونی پیشم دیونه میشم

آخه من چی کار کنم تو بمونی پیشم

فکر تو یه لحظه از سرم نمیره

من میگم میمونی اما دل میگه میره

نزار تا قصه مون این جوری تموم بشه

میدونم تو میری مهرم حروم میشه

بگو حرفت چیه ؛ آخه دردت چیه

تازه اول راهیم ، خداحافظی چیه

می دونستم میری و تنهام میزاری

تو که از حال دلم خبر نداری

می دونستم آخرش این جوری میشه

یکی مون تنها میمونه واسه همیشه

دسته ها : عاطفی
1:21 بعد از ظهر

 دلم برای کسی تنگ است  
که چشمهای قشنگش را
به عمق آبی دریا می دوخت
و شعر های قشنگی چون پرواز پرنده ها می خواند
دلم برای کسی تنگ است
کسی که خالی وجودم را از خود پر می کرد
و پری دلم را با وجود خود خالی
دلم برای کسی تنگ است
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست
دلم برای کسی تنگ است
که بیاید
و به هر رفتنی پایان دهد
دلم برای کسی تنگ است
که آمد
رفت
...... و پایان داد
کسی ....
کسی که من همیشه دلم برایش تنگ می شود...

دسته ها : عاطفی
1:17 بعد از ظهر

 گاهی آرزو می کنم...     

 

 

   کاش هرگز نمی دیدمت تا امروز غم ندیدنت را

 

                بخورم!!!

 

کاش لبخندهایت آنقدر زیبا نبودند که امروز آرزوی

 

         دیدن یک لحظه

 

فقط یک لحظه از لبخندهای عاشقانه ات را داشته

 

                     باشم!

 

کاش چشمان معصومت به چشمانم خیره نمی شد

 

                    تا امروز

 

چشمان من به یاد آن لحظه بهانه گیرند و اشک

 

                    بریزند!

 

کاش حرف های دلم را بهت نگفته بودم تا امروز با

 

                        خود نگویم

 

" آخه او که میدونست چقدر دوستش دارم!!!!"

دسته ها : عاطفی
1:9 بعد از ظهر

هنوز برام سواله

 

که چطور پا پس کشید و رفت

 

کنار اون بودم ولی

 

هیچ وقت من و ندید و رفت

 

هنوز برام سواله که چرا نخواست حرف بزنه

 

چرا براش مهم نبود

 

دونستنش حق منه

 

هیچ وقت نخواست باور کنه

دوسش دارم بی اندازه

هیچ وقت نگفت چه تصویری

از من تو ذهنش میسازه

هیچ فکر نکرد چی میکشم

وقتی که تنهام میذاره

هیچ وقت نفهمید عاشقم

چقدر برام ارزش داره.

 

 

****

 

چرا با من اینطوری کرد

چرا شدش نامهربون

از این همه احساس من

چطور تونست بگذره اون

هیچ وقت نخواست باور کنه

گفتم که اون عوض شده

حرفا و رفتاراش همه

یک دفعه با غرض شده

 

 

یه ساده دل بودم ولی

هیچ وقت منو عاشق ندید

هنوز برام سواله که

چی شد که اون ازم برید

هیچ فکر نکرد چی میکشم

وقتی که تنهام میذاره

هیچ وقت نفهمید عاشقم

چقدر برام ارزش داره

 

هنوز برام سواله

 

گه چطور پا پس کشید و رفت

 

کنار اون بودم ولی

 

هیچ وقت منو ندید و رفت

 

هنوز برام سواله

 

که چرا نخواست حرف بزنه

 

چرا براش مهم نبود

 

دونستنش حق منه

 

 

 

 

 

دسته ها : عاطفی
12:50 صبح

دلم بدجوری گرفته..هر طرف که نگاه میکنم تو رو میبینم.. عطرتو حس میکنم و صداتو میشنوم..اما تو هیچ وقت نیستی... میترسم دستاتو تو دستم بگیرم..میترسم بلور انگشتاتو بشکنم... می ترسم تو هم مثل من بوی تنهایی و غربت بگیری.. می ترسم این بغض هزار ساله به تو هم سرایت کنه... من از مرگ نمی ترسم از رفتن تو می ترسم.. می ترسم تو بری و من نمیرم! می ترسم بدون تو زنده بمونم دلم گرفته...!! مثل تموم شبهایی که گذشت..!! مثل تموم شبهایی که بدون تو خواهند اومد...!! روزگارم از شبهای بی ستاره تو هم تیره تر شده.. تنها یادت هست که امیدسپیده ای هرگز نیومده رو تو دلم زنده نگه میداره...دیگه زیر بارون خیس نمیشم..!! یاد اون چتری که بالای سرم گرفتی تا ابد با منه.. من و ببخش که هنوز ازت پرم ..که هنوز نمیتونم ازت دل ببرم.. راستی تا حالا شده اون قدر دلت برای کسی تنگ بشه که با شنیدن اسمش هم بغض گلوتو بگیره؟؟ تا به حال شده اون قدر بخوای برای یه نفر بمیری  که از زنده بودنت هم خسته بشی؟؟ یا شده دلت بخواد زمین و زمان متوقف بشن تا نگاهی که به تو خیره شده لحظه ای بیشتر باقی بمونه؟؟میدونی... من عاشقم چون فقط یه بار تو دلم زلزله اومد.. چون همیشه قلبم واسه یه نفر زد (واسه تو)...میدونی... تو هیچ وقت نتونستی ذهنمو بخونی..اشکمو ببینی.. صدامو نشنیدی..صدایی که خودت خفش کردی.. صدایی که یه روز بهت میگفت دوست دارم عشق من پاک بود..عشق من با عشقای حالا فرق داشت وقتی میگفتم دوست دارم با بند بند وجودم میگفتم.. اما هیچ وقت نفهمیدی.. اما بازم میخوام از تو بنویسم ..میدونی چرا؟؟ چون اول و اخر لحظه هام تویی... بذار همیشه پریشونت بمونم میذاری که ؟؟ تو رو خدا اینم ازم نگیر من میمیرم

دسته ها : عاطفی
12:45 صبح

 

گفتی می خوام بهت بگم همین روزا مسافرم
«باید برم» برای تو فقط یه حرف ساده بود
کاشکی می دیدی قلب من به زیر پات افتاده بود
شاید گناه تو نبود، شاید که تقصیر منه
شاید که این عاقبتِ این جوری عاشق شدنه
***
سفر همیشه قصه رفتن و دلتنگیه
به من نگو جدایی هم قسمتی از زندگیه
همیشه یک نفر میره آدم و تنها می ذاره
میره یه دنیا خاطره پشت سرش جا می ذاره
همیشه یک دل غریب یه گوشه تنها می مونه
یکی مسافر و یکی این وره دنیا می مونه
***
دلم نمیاد که بگم به خاطر دلم بمون
اما بدون با رفتنت از تن خستم میره جون
بمون برای کوچه‌ای که بی تو لبریزه غمه
ابری تر از آسمونش ابرای چشمای منه
***
بمون واسه خونه‌ای که محتاج عطر تن توست
بمون واسه پنجره ای که عاشق دیدن توست!
 

 

 

دسته ها : عاطفی
12:35 صبح

ازم پرسید که به خاطر کی زنده هستی؟
با اینکه دوست داشتم با تمام وجودم داد بزنم "به خاطر تو"، بهش گفتم: به خاطر هیچ کس.
پرسید: پس به خاطر چی زنده هستی؟ با اینکه دلم داد میزد "به خاطر دل تو" با یه بغض غمگین بهش گفتم: به خاطر هیچ چی.
ازش پرسیدم: تو به خاطر چی زنده هستی؟
در حالیکه اشک تو چشماش جمع شده بود، گفت: به خاطر کسی که به خاطر هیچ زندست!!!!

دسته ها : عاطفی
12:16 صبح

بهار را باور کن

باز کن پنجرهها را که نسیم

روز میلاد اقاقی ها را

جشن میگیرد

و بهار

روی هر شاخه کنار هر برگ

شمع روشن کرده است

همه چلچله ها برگشتند

و طراوت را فریاد زدند

کوچه یکپارچه آواز شده است

و درخت گیلاس

هدیه جشن اقاقی ها را

گل به دامن کرده ست

باز کن پنجره ها را ای دوست

هیچ یادت هست

که زمین را عطشی وحشی سوخت

برگ ها پژمردند

تشنگی با جگر خاک چه کرد

هیچ یادت هست

توی تاریکی شب های بلند

سیلی سرما با تاک چه کرد

با سرو سینه گلهای سپید

نیمه شب باد غضبناک چهکرد

هیچ یادت هست

حالیا معجزه باران را باور کن

و سخاوت را در چشم چمنزار ببین

و محبت را در روح نسیم

که در این کوچه تنگ

با همین دست تهی

روز میلاد اقاقی ها را

جشن میگیرد

خاک جان یافته است

تو چرا سنگ شدی

تو چرا اینهمه دلتاگ شدی

باز کن پنجره ها را

و بهاران را

باور کن

 

دسته ها : عاطفی
7:11 بعد از ظهر

برگرد بی تو من حسی ندارم

بی تو هر جا باشم بی قرارم

عزیزم بی تو تنهایی سخته

بی تو من اروم ندارم

برگرد بی تو عمر من تمومه

عشق تو همیشه ارزومه

عزیزم بی تو حرفام ناتمومه

نیستی عکست پیش رومه

چشمات دیگه از یادم نمیره

کاشکی دستام دستاتو بگیره

بی تو قلبم از غصه میمیره

بی تو از زندگی سیره

چشمات دیگه از یادم نمیره

کاشکی دستام دستاتو بگیره

بی تو قلبم از غصه میمیره بی تو از زندگی سیره

***

برگرد دوست دارم پیش تو باشم

برگرد نمیتونم که جدا شم

نمیشه از فکر تو من رها شم

تو قلبت غریبه باشم

برگرد رفتن تو یه گناهه

قلبم واسه ی تو چشم به راهه

جونم اسیر اون نگاهه

عشقت واسم جون پناهه

چشمات دیگه از یادم نمیره

کاشکی دستام دستاتو بیره

بی تو قلبم از غصه میمیره

بی تو از زندگی سیره

چشمات دیگه از یادم نمیره

کاشکی دستام دستاتو بگیره

بی تو از زندگی سیره

دسته ها : عاطفی
7:1 بعد از ظهر
X