پیش از تو آبی آرام اجازه جاری شدن را نداشت
شقایق عاشق بود و اجازه دوست داشتن را نداشت
آسمان غمگین بود و چاره ای جز گریستن نداشت
پیش از تو قلبها بی ستاره بود و تنها....
غروب بی افق بود و سپیده دم بی نور....
فاصله ها مبهم بود و رویاها حقیقتی تلخ...
عشق احساسی غریب بود و ابدیت بی مفهوم و پوچ.
پیش از تو چشمها در حسرت یک نگاه عاشقانه بود و
چراغ ساحل آسودگی ها در بی کرانی دریا ناپدید می شد.
پیش از تو نیازمند چیزی بودم که باورش کنم و تو آمدی و
اکنون به برکت وجود توست که معنای واقعی عشق را درک کرده ام
پس بودنت در کنارم را همیشه می ستایم.